سلام نمی خوام منتی سرت بذارم ولی تو آدم خوشبختی هستی این حرف های ته دلم رو می خونی خیلی خوب می دونم از شوخی خوشت نمی یاد
فکر می کردی یه روزی برات یه دفتر فوق سری رو پست کنن من صبر کردم از شیراز برم بعد برات بفرستمش یعنی دستت بهم نرسه نه این که ازت بترسم نمی خواستم با توچشم تو چشم بشم حتما داری توی ذهنت می گی من همیشه می دونستم این دختره دیوونه آست
حالا ممکنه بخوای برام کریه کنی که حتما این کار رو نمی کنی یا این که بخوای بخندی بهم می شه اصلا بهم نخندی
می خوام فقط بخونی اون شماره یی که ته دفتر نوشتم فعلا فعال نیست بعد از دو ماه بهم زنگ بزن یا پیام بده فقط بگو خوندی نمی خوام بفهمم چه احساسی داشتی می دونی می ترسم سرزنشم کنی خودم کم کم دارم پشیمون می شم چرا می خوام پست کنم اون هم به تو
ما آخرین بار کی با هم حرف زدیم یادم می یاد وقتی چراغ قرمز بود تو باید می رفتی عجله داشتی ولی من عجله نداشتم می خواستم کنارت باشم نشسته بودم آفتاب چشم هامو اذیت می کرد تو با ساکت بودی اه اینو نوشتم بی خیال
خوب شروع کن بخونش اما عجله نکن آهسته آهسته تازه یک چیزی هم هست که باید بدونی اتفاقی که همیشه ازش می. ترسیدم اتفاق افتاد
#سر دلبرانه مرده
درباره این سایت